همه او

وقتی همه اوست، من چه گوید؟!

همه او

وقتی همه اوست، من چه گوید؟!

همه او

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان بازگرد

یازهراجانم

پیوندهای روزانه

منم باید برم ...

دوشنبه, ۲۰ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۲۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

بعد از اتمام حفظ هر سوره، یک کلیپ.

قول داده‌ای و الوعده وفا!

امروز نوبت پخش کلیپ است و تو نگرانی!

نگرانِ ....

- کلیپی ساخته بودی و در آن تصویری که نماد شیطان باشد را گنجانده بودی. روز بعد آمد و گفت خانوم اجازه! ما اون تصویر رو دیدیم خیلی ترسیدیم!

- پسرک اخمویی را گذاشته بودی برای فردی که رفتار زشتی از او سر زده و پیش خودت گفتی او هم یک پسر بچه است مثل خودشان و اخم کرده و اینجوری متوجه می‌شوند کار بد خوب نیست و این پسر اخمو نماد آدم بدهاست!

روز بعد آمد و یک لنگه پا دم در نگهت داشت، قدت را با قدش یکسان کردی تا ببینی چه می‌خواهد بگوید!

خانوم اجازه! ما اون پسره رو که دیدیم دیشب نتونستیم بخوابیم و خیلی ترسیدیم!!

دلت لرزید که چه می‌خواستیم چه شد؟!

برداشتی به‌جای تمام تصاویر مربوط به آیات یک تصویر زمینه‌ی تکراری گذاشتی. صدای همه‌شان درآمد. تمام شوق‌شان برای اتمام حفظ و دیدن کلیپش همین تصاویر مربوط به آیات بود و حالا یک تصویر تکراری برای همه‌ی آیات؟!!

آمدی و از قضیه‌ی دور زدن استفاده کردی و به‌جای پاک کردن مسئله سعی در حل مسئله نمودی!

سوره، سوره‌ی همزه بود و 6 آیه از 9 آیه آتش بود و جهنم!!

توکل کردی و گذاشتی!

اما این بار آماده‌شان کردی که آتشی که گفته بودم را یادتان هست؟ یادتان هست گفتم جای چه کسانی آنجاست؟

دست‌شان را تا موازات چشمانت بالا می‌برند و خداراشکر در نمی‌آورندشان از حدقه و رحم می‌کنند. 

بله خانوم، آدم بدا، آمریکایی‌ها، داعشی‌ها!

تو که به مقصودت رسیده‌ای، باز موعظه را از سر می‌گیری و می‌پری بالای منبر!

بله پس هر وقت رسیدیم به آیات جهنم، کلی ذوق کنید و بگویید اوخ‌جون که این‌ها در این آتش خواهند سوخت.

------

یکی از کلاس‌ها:

کلیپ را گذاشته‌ای و دارد به آیات مورد نظر نزدیک می‌شود، همین‌که آتش را می‌بینند، دسته جمعی شروع می‌کنند اوخ جون، اوخ جون، اوخ جون!

می‌شود قضیه‌ی درست کردن ابرو و کور کردن چشم!

عجبا!!!! بچه‌ها دیگر نگفتم وسط قرآن بلند بلند بگویید! گفتم در دل‌تان ذوق بفرمایید!!!! خلاصه دوباره کلیپ را می‌گذاری و روز از نو روزی از نو!!

کلاس دیگر:

مشغول خوراکی و تعارف و دست و دل‌بازی و خساست و .... اصلا انگار نه انگار ... هیچ بگذریم، در پست آینده مفصل توضیح داده خواهد شد إن‌شاءالله!

کلاس دیگر:

تصاویر را می‌بینند و محو تصاویرند و حرکت خاصی از خودشان نشان نمی‌دهند. بعد از پخش کلیپ هوای سوریه می‌گیردشان و یکی یکی رجز می‌خوانند!

تو که دنبال بهانه‌ای تا وفات بانو را به عزا بنشینی و از طرفی کینه به دل داری از تکفیری‌های پست و داغ حرم بر دل، درس را بی‌خیال می‌شوی و منم باید برم را که یادآور می‌شوی، یک‌باره دم می‌گیرند و سینه‌زنان از جای‌شان بلند می‌شوند!

بالای میزش رفته و باشور دارد سینه می‌زند، داد می‌زند خانوم، دیگه امشب می‌ریم بلیط می‌گیریم و می‌ریم سوریه!

می‌خندی و اشاره می‌کنی بیا پایین!

یک‌باره از پشت سر می‌آید و کاپشنش را درمی‌آورد و دست به جلیقه که می‌برد می‌خندی و می‌گویی چه می‌کنی و حالش را که می‌بینی به حال خودش می‌گذاری‌اش و کلاس درس هیئتی تمام‌عیار می‌شود و محو تماشای عاشقانه‌ی کودکانه‌شان آرام می‌گیری!

خدایا شکرت!

یازهراجانم

  • همه او

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی