شما ما را ببخش آقا مجتبی!
بسم الله الرحمن الرحیم
گفتم آقا #مجتبی دوست دارم برام یه چیزی بنویسی، گفت خانم مثلا چی؟ گفتم هرچی، از کلاس، از من، از بازیهایی که تو کلاس میکردیم و اینکه در آینده میخوای چی کاره بشی. گرفت و شروع کرد به نوشتن!
«سلام خانم سلیمانی، دوستت دارم. بازیها را خیلی دوست دارم.
شما با من خیلی خوب بودید. من شما را خیلی دوست دارم. خداحافظی»
دوست داشتم برایم بیشتر بنویسد و گفتم آقا مجتبی بازم برام بنویس که در ادامه برایم نوشت:
شما به ... بچهها خیلی شما را دوست دارند.
هر کار بد کردم، ببخش!
خواهش میکنم ببخش!
...................
آقا #مجتبی شما ما را ببخش که به این زودی طعم بیپدری را چشیدی!
ببخش که خیلی زود یادمان رفت سایهی سنگین جنگ را امثال پدر تو از سر مردمان این سرزمین دور کرده است!
شما ما را ببخش اگر نمیفهمیم وقتهایی که سر مزار پدر میروی چرا سریع روی سنگ مزارش میخوابی و میگویی میخواهم اینجا بمانم.
شما ببخش اگر نمیفهمیم حال دل کوچکت را!
.........................
آقا #حجت ممنون که مرا به خادمی فرزندتان پذیرفتید!
خدایا! ممنون از اینهمه کِیف!
یازهراجانم
- ۹۶/۰۳/۰۳