همه او

وقتی همه اوست، من چه گوید؟!

همه او

وقتی همه اوست، من چه گوید؟!

همه او

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین روز دبستان بازگرد
کودکی ها شاد و خندان بازگرد

یازهراجانم

پیوندهای روزانه

درس پس دادن!

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۶، ۰۳:۱۳ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم
زنگ که خورد داشتم می‌رفتم خونه، سر پله‌ها دیدمش، صداش کردم،  قدم رو با قدش یکی کردم و گفتم: آقا امیرعلی! چرا سر کلاس شلوغ می‌کنی؟ چرا یه کاری می‌کنی که من عصبانی بشم و دعوات کنم؟
سرشو از شرمندگی انداخته بود پایین.
گفتم: تو چشای من نگاه کن!
سوالم رو دوباره تکرار کردم و باز چیزی نگفت و فقط سرش رو تکون داد!
گفتم: مگه دستت خودت نیست؟ دست خودت نیست از جات بلند می‌شی؟
سرشو انداخت بالا و گفت: دست خودم نیست!
با تعجب گفتم: چی؟!!!! دست خودت نیست؟!
یهو به حرف اومد!
گفت: نه خانم دست خودم نیست و خم شد زد به پاش و گفت: خانم پامون دست خودمون نیست! دست خداست!!!!!!
من که اصلا انتظارشو نداشتم زدم زیر خنده.
اون بی‌توجه به خنده‌ی من با دست سرشو نشون داد و گفت: خانم! عقلمون هم دست خودمون نیست دست خداست!
لااله الا الله!
داشت درسایی که بهش داده بودم رو این‌جا استفاده به نفع می‌کرد!
منم خندم گرفت و بهش گفتم: برو!


یازهراجانم

  • همه او

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی