معجزهی مشکی ارباب
بسم الله الرحمن الرحیم
لباس مشکی پوشیده بود!
گفتم: آفرین چه لباس مشکیای پوشیده!
خندید و سرش رو پایین انداخت.
خیلی آرومتر از روزای دیگه شده بود؛ بهعبارتی دیگه واسه تغییر فضای کلاس یه دفه داد نمیزد که منم بهش نگاه چپ برم و اونم خیلی قشنگ بزنه زیر خنده!
کلاس که تموم شد و بچهها رفتن زنگ تفریح، داشتم وسایلامو جمع میکردم، داشت تو کلاس تغذیهاشو میخورد، گفتم: آفرین آقا محمدحسین، امروز بچهی خوبی بودیها!!
خیلی خوشگل خندید و بعدِ چند ثانیه وسط خوردنش گفت: خانوم آدم که مشکی میپوشه دیگه هرکاری نمیکنه!!
.
.
.
آره عزیزم، هرکاری نمیکنه!
#الحمدلله
یازهراجانم